هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
به خدا شهدا زنده اند!
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شهدا شرمنده ایم

 

بسم رب الشهدا

جنگ کجایی که دلم تنگ توست رقص جنون تشنه آهنگ توست

جنگ شهیدان تو را دیده ام روی سپیدان تو را دیده ام

من زشهیدان تو شرمنده ام گرچه زکف تیغ نبافکنده ام

مرگ الهی بپذیرد من را تنگ در آغوش بگیرد من را



غیر شهادت که مرا دم دهد خنده زنان خاطره شادم دهد

چنگ کجایی که دلم تنگ توست رقص جنون تشنه آهنگ توست

ای شرف و عزت ما باز گرد تا برهانی دل ما را زد رد

کاش که من هم به شهادت رسم کز قبل آن به سعادت رسم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ف گودرزی ( دوشنبه 85/11/30 :: ساعت 10:24 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

.
[عناوین آرشیوشده]